درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
چه زیبا گفتی که عشقم به واقع عشق است
عشقم به واقع عشق است
برای ابد هم که باشد دوست دارم این را بنویسم
دوست دارم جریمه شوم و این را بی اندازه بنوسم
بر خود بنویسم، بر آب، بر خاک، بر آتش، بر روح، بر فهم، بر ادراک، بر بی نهایت، بر آسمان، بر همه چیز و همه کس و همه جا و همه و همه
بنویسم
بنویسم بنویسم
بنویسم
با روح بنویسم
با قلم روح بنویسم
عشقم به واقع عشق است
عشق است
که جز آن هیچ چیز نیست
که با آن همه چیز هست
هست
هست
هست
بی آن نیستی هست
هست
هست
که با آن نیستی هم هست
هست هست هست هست
عشقم به خدا عشق است
عشق است
عشق است
عشقم عشق است عشقم عشق است
عشقم عشق است
عشق من عشق است
همیشه هست
تا ابد تا بی نهایت
کسی چه می داند که چه خوب است
خوب است
عشقم به واقع عشق است
عشق
خود عشق
بارها خواهم نوشت
خواهم نوشت
تکلیف زندگی من این است
رسالت من این است
عشق
.
.
.
عشق
تا بی نهایت
تا ابد
تا آنجا که فهم ناید
تا آنجا که هیچ ناید
ناید، ناید